متن آهنگ احسان خواجه امیری گرداب
تو آمده ای جان به لب من بزاری
من پای تو یک عمر بمانم تو نمانی
من عشق به تو دادمو عمری تو به من درد
این عشق چرا این همه بی رحمترت کرد
من خوب شدم عشق تو پروانگیم بود
این خوب شدن هدیه ی دیوانگی ام بود
از آن نفسی که به دلم عشق تو کم شد
چرخیدن من دور تو گرداب خودم شد
با اینکه همه عمر مرا کشت خیالت
هر آنچه گرفتی زمن و عشق حلالت
♫♫♫
تو دور ترین ساحل قلب من بی دل
من غربت پارو زدن کشتی در گل
از داغ بزرگی که نگاهت به دلم دوخت
یک شهر به حال من دیوانه دلش سوخت
یک شهر به حال من دیوانه دلش سوخت
از آن نفسی که به دلم عشق تو کم شد
چرخیدن من دور تو گرداب خودم شد
با اینکه همه عمر مرا کشت خیالت
هر آنچه گرفتی زمن و عشق حلالت
ای وای دلم وای دلم وای دلم وای
ای وای دلم وای دلم وای دلم وای